خلاصه بحث بصیرت
(جلسه بیست و سوم)
اسراف و کفاف
آیا تا به حال، فکر کردهاید در ناامنیهای اقتصادی، مقصّر اصلی کیست؟ آیا فقط تحریمها و عملکرد دستاندرکاران مؤثر است، یا خود ما هم مسئولیم؟
باید گفت مقصّر اصلی، خود ما هستیم؛ چون این، تکتک افراد جامعه هستند که با تقاضاهایشان، روند تولید و عرضهی کالا را در جامعه، تعیین میکنند. به همین دلیل است که در قرآن به ما امر شده:
"يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَأكُلُوا أمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ."[1]
اموال خود را به باطل نخورید.
اگر اموال به باطل خورده شود، تقاضاها مصنوعی خواهد شد و وقتی تقاضاها مصنوعی شد، ضرورت کنار میرود و تجمل رواج مییابد. با رواج تجمل، معیشت اجتماع، دچار اختلال میشود و تولید، بر اساس باطل انجام میگیرد؛ یعنی تأمین کالاهای تجملی و رفع نیازهای کاذب. تولید باطل هم، تقاضای باطل را بیشتر میکند و این دور باطل، ادامه خواهد یافت.
در این روند، روز به روز شاهد گسترش کارخانههایی هستیم که فقط به تولید کالاهای تجملی و غیر ضروری میپردازند. حتی صنایع ضروری، دچار تعطیلی و ورشکستگی میشود و به جای آن، صنایع غیر ضروری رونق مییابد. دامداری و کشاورزی که مواد ضروری معیشت را تأمین میکند، هر روز ضعیفتر میشود و به جای آن، تولیدکنندگان محصولات متنوّع تجملی افزایش مییابند.
البته اگر کسی با سرمایهی خودش، کارخانهای برای تولید کالاهای غیر ضروری احداث کند، مرتکب حرام فقهی نشده؛ اما قطعاً اموالش را در مسیر باطل، صرف کرده و فرهنگ تولید و مصرف غلط را رواج داده؛ که خطر آن، کمتر از ارتکاب حرام فقهی نیست. لذا سرمایهداران اقتصادی، باید پولشان را به نفع جامعه، به گردش بیندازند و صرف نیازهای ضروری اجتماع و تولید کالاهای ضروری کنند، نه صرف تجملات زائد و مازاد بر نیازهای جامعه.
خطر دیگر گسترش نیازهای کاذب، این است که گاه تقاضا برای چنین کالاهایی، آن قدر زیاد میشود که از توان تولیدی جامعه فراتر میرود و دولت، مجبور به واردات کالاهای غیر ضروری میشود. لذا یکی از علتهای وابستگی جامعه به بیگانگان، تقاضاها و الگوی مصرف غلط افراد است.
این روند، حاکی از آن است که ذائقهی ما در مصرف، تغییر کرده و نوع نیازهایمان، مصنوعی و کاذب شده است. تا آنجا که برخی از ما حاضریم از نان شب خود بزنیم، اما پرستیژ زندگی تجمّلیمان را حفظ کنیم!
خداوند که خالق طبیعت است، آن را به نحوی ساخته که به قدر کفاف، دنیای ما را تأمین کند. لذا خطر دیگر مصرف غلط، به هم خوردن نظام طبیعت است. در واقع زمین و آسمان و آن طبیعتی که ما با مصرف غلط، تعادلش را بر هم زدهایم، شعور دارد و اگر به آن ضرر بزنیم، خودمان چند برابر ضرر میکنیم. چنانکه میدانیم مثلاً با قطع درختان یا آلوده کردن آب و هوا، سلامت خودمان به خطر میافتد، بیماریها گسترش مییابد و عمرها کوتاه میشود.
اما چه میشود که جامعه، به تجملطلبی و طلب کالاهای مصنوعی میرسد؟ این امر، ریشه در عدم قناعت به ضروریات دارد، که به اسراف میکشاند.
آیات زیادی در قرآن، به ممنوعیت اسراف در اموال و مواد مفید زندگی پرداخته است[2]. زمانی که روحیهی اسرافگری در جامعه رواج پیدا کند، خودکامگان سودپرست با انواع تبلیغات، به ایجاد کالاهای تجملی میپردازند که فقط در راه اشباع هوسرانیها و نیازهای غیر ضروری و مصنوعی صرف میشود.
اسراف که جامعه و فرد را به تباهی میکشاند، دو شکل میتواند داشته باشد: "بَطر" و "تَرف". بطر یعنی طغیانگری به وسیلهی ثروت که خودبرتربینی و خودکامگی را به همراه میآورد. اتراف نیز روحیهای است که هیچ حد و مرزی در ثروت نمیشناسد و آن را هر طور بخواهد، مصرف میکند.
برای این هر دو دسته، آیاتی در قرآن وجود دارد؛ از جمله:
"وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْیةٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها."[3]
آیهی فوق، به این سنت خدا اشاره میکند که وقتی انسان دچار بطر شد، هلاک نصیب اوست. البته عذاب، همیشه از جنس سنگ و آتش نیست؛ بلکه یکی از شکلهای عذاب، به هم خوردن وضع اقتصاد است. و چه هلاکتی بالاتر از هلاک اقتصادی، که مردم نتوانند امنیت اقتصادی داشته باشند؟!
آیات زیر نیز به عاقبت مترفین، اشاره دارد:
"وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أنْشَأنا بَعْدَها قَوْماً آخَرینَ. فَلَمَّا أحَسُّوا بَأسَنا إِذا هُمْ مِنْها یرْكُضُونَ. لاتَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى ما اُتْرِفْتُمْ فیهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ. قالُوا یا وَیلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمینَ. فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصیداً خامِدینَ."[4]
حال که از اسراف گفتیم، شاید این سؤال مطرح شود که آیا با این حساب، ثروتمند شدن، مذموم است؟
در پاسخ باید بگوییم: خیر؛ سرمایه و ثروتی که طبق نیاز جامعه به گردش افتد، مفید و مطلوب است. چنانکه حضرت خدیجه(سلاماللهعلیها)، حضرت زینب(سلاماللهعلیها) و برخی از معصومین(علیهمالسلام) ثروتمند بودند؛ اما نه مترف بودند و نه اسراف میکردند، بلکه ثروتشان، به نفع جامعه در جریان بود و صرف امور مردم میشد. پس ثروت، فینفسه چیز بدی نیست و آنچه مذموم است، اسراف و زندگی تجملی است.
برخی از قوانین اقتصاد اسلامی و شرایط ثروت مطلوب، عبارت است از:
- اندوختن ثروت و راکد کردن پول، که به اقتصاد جامعه ضرر میزند، ممنوع است؛
- انحصار اموال در اختیار ثروتمندان و نیز سپردن اموال به احمقان، ممنوع است؛
- اسراف در اموال و مواد مفید و نیز احتکار مواد ضروری زندگی، ممنوع است؛
- جریان غیرمنطقی اموال یعنی تولید زائد بر نیاز ضروری، ممنوع است؛
- طغیانگری و خودکامگی به وسیلهی ثروت، ممنوع است.
بر اساس آموزههای دین، دنیا دار فناست و واردین در آن، لابدّند که روزی، ترکش کنند. اما با این حال، دنیا در اتصال با معنا، میتواند زیبا شود و زمینهی بقا و سعادت را فراهم آورد. در حقیقت، دنیا، سرمایهی کم برای به دست آوردن سود فراوان است. روایت زیر، به همین معنی اشاره دارد:
"اعْمَلْ لِدُنْیاكَ، كَأنَّكَ تَعِیشُ أبَداً؛ وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ، كَأنَّكَ تَمُوتُ غَداً."[5]
یعنی ما، عمر بینهایت داریم؛ پس در دنیا باید طوری زندگی کنیم که متناسب با ابدیت باشد و با این عمر محدود، برای بینهایتِ خود، توشه برداریم. اما باید مراقب باشیم که برای توشهگیری از دنیا برای سعادت اخروی، وقت زیادی نداریم. پس باید برای آخرت، به نحوی کار کنیم که انگار فردا میمیریم و لذا هیچ فرصتی را از دست ندهیم، در کارهای ثواب، تعجیل کنیم و در امر ابدیت، قانع به کم نباشیم.
به همین دلیل، باید پول را در جایی سرمایهگذاری کنیم که به بُعد ابدیمان سود برساند. به عنوان مثال، اگر یک سکه را در راه ساخت مسجد، مدرسه یا کتابخانه یا پرداخت صدقهی جاری صرف کنیم و یا با آن، گرسنهای را سیر نمايیم، از سرمایهی کم، سود بینهایت گرفتهایم.
بر این اساس، امام علی(علیهالسلام) از ما میخواهد با بهترین چیزی که در دستمان است، از دنیا برویم:
"فَارْتَحِلُوا مِنْهَا بِأحْسَنِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ، وَ لَاتَسْألُوا فِیهَا فَوْقَ الْكَفَافِ."[6]
پس، از دنیا با بهترین توشهای که دارید، کوچ کنید و در آن، بیش از حدّ کفاف نخواهید.
آنچه در دست ماست، فانی است؛ فقط باید به اندازهی کفاف از آن برداشت و بقیه را برای ابدیت، خرج کرد تا با این فانی، سود باقی را به دست آورد. بر این اساس، پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) چنین دعا میکنند که:
"اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ(علیهمالسلام) وَ مَنْ أَحَبَّ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ(علیهمالسلام) الْعَفَافَ وَ الْكَفَافَ؛ وَ ارْزُقْ مَنْ أَبْغَضَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ(علیهمالسلام) كَثْرَةَ الْمَالِ وَ الْوَلَدِ."[7]
خدایا، به محمد و آل محمد(علیهمالسلام) و هر که آنان را دوست دارد، به قدر عفاف و کفاف، روزی کن و به هر که بغض آنان را دارد، زیادی مال و فرزند ببخش.
[1]- سوره نساء، آیه 29.
[2]- از جمله آیه 31، سوره اعراف : "كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ"؛ بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید؛ که همانا خداوند، اسرافکاران را دوست ندارد.
و آیه 43، سوره غافر : "وَ أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ"؛ و اینکه اسرافکاران، اصحاب آتشاند!
[3]- سوره قصص، آیه 58 : و چه بسیار شهرها و آبادیها را كه بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند، هلاك كردیم!
[4]- سوره انبیاء، آیات 11 تا 15 : و چه آبادیهاى ظالمى را در هم شكستیم و بعد از آنها، قوم دیگرى روى كار آوردیم! پس هنگامى كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند. [گفتیم:] فرار نكنید و به ناز و نعمتی که اتراف میکردید و به مَسكنهاى [پر زرق و برقتان] بازگردید؛ شاید از شما تقاضا شود! گفتند: واى بر ما؛ به یقین، ما ستمگر بودیم! و همچنان این سخن را تكرار مىكردند، تا آنها را درو كرده، خاموش ساختیم!
[5]- من لایحضره الفقیه، ج3، ص156.
[6]- نهج البلاغه، خطبه 145.
[7]- بحار الأنوار، ج69، ص67.
نظرات کاربران